تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(اتفاقا به کسی یا چیزی) برخوردن، تصادفا پیدا کردن
تعقیب کردن، دنبال کردن
(مسائل احساسی و جنسی) برای جلب توجه کسی تلاش کردن
رفتن، عزیمت کردن
با کسی دیگر رابطه داشتن یا معاشر بودن
فرار کردن، گریختن
(خانواده یا وطن را) ترک کردن
کسی یا جایی را ترک کردن و رفتن (به قصد ایجاد رابطه با شخصی دیگر)
دزدیدن و با خود بردن
(نسبت به دیگران) برجسته و ممتاز بودن
فراتر رفتن، از کنترل خارج شدن
(کسی را با ماشین) به خانه رساندن
(فیلم یا کاست را) به عقب برگرداندن
(بهخاطر کمبود سوخت یا برق و غیره) از کار ایستادن، خراب یا خسته یا بیانرژی شدن
با وسیلهی نقلیه به کسی زدن
بیقدر کردن، کم گرفتن، پست کردن، خراب کردن
با ماشین به کسی یا چیزی زدن
(به عنوان چیز اضافی) افزودن، شامل کردن، گنجاندن
توقف کوتاه کردن
بازداشت کردن
خوردن به، تصادف کردن، برخورد کردن، زدن به
(بهطور تصادفی و اتفاقی) کسی را دیدن، به کسی برخوردن، با کسی روبهرو شدن
(با مشکلی) برخورد کردن، مواجه شدن
رسیدن به (هزینه، قیمت و تعداد)
تکثیر کردن، چاپ کردن
دور کردن
گریختن، به سرعت رفتن
به خارج جاری شدن، ریختن
بیوقفه حرف زدن
ادامه دادن
به آخر چیزی اضافه کردن
دنبالهی سخنی را در شعر یا بیت بعدی ادامه دادن
منقضی شدن، تمام شدن، باطل شدن، از درجهی اعتبار ساقط شدن (مدرک و قرارداد و غیره)
تمام شدن، ته کشیدن (موادغذایی و بنزین و غیره)
تمام کردن، به پایان رساندن
بیرون کردن، اخراج کردن، بیرون راندن، بیرون انداختن
(کریکت) بیرون راندن، سوزاندن (چوبزن)
ول کردن، ترک کردن، رها کردن (کسی یا چیزی) (بهطور ناگهانی که معمولاً سبب بروز مشکل میشود)
لبریز شدن
(با اتومبیل و غیره) زیر گرفتن
طول کشیدن، فراتر رفتن، از حد انتظار بیشتر شدن
(به سرعت) بررسی کردن، دوره کردن
(بهسرعت) بررسی کردن، دوره کردن، خواندن، مرور کردن
جریان داشتن، جاری بودن، پخش شدن
(با بیفکری یا بهسرعت) خرج کردن، مصرف کردن، تمام کردن
(با شمشیر یا تفنگ) از بین بردن، کشتن، زخمی کردن
سریع رشد کردن
(در حراج یا مزایده) قیمت بیشتری پیشنهاد کردن، روی دست دیگری رفتن
به سرعت به هم دوختن
به سرعت ساختن
بدهی بالا آوردن
گریختن، در رفتن
در درازمدت، در طی زمان
(موتور اتومبیل و غیره) خلاص کار کردن، هرزکارکردن، درجا کار کردن
رقابت شدید
بهره وری (از سرمایهگذاری یا صرف وقت و غیره)
بالأخره، در دراز مدت، نتیجهی نهایی
در آغاز، در ابتدا، در کوتاه مدت
درحال دویدن
در تکاپو، سخت مشغول
درحال فرار، درحال عقب نشینی
(فوتبال و بسکتبال و غیره - در اواخر مسابقه) توپ را کنترل کردن، وقت کشی کردن
(عامیانه) از خطر یا احتمال شکست ترسیدن، روش ترسآمیز داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «run» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/run