فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Scurry

ˈskɜːri ˈskʌri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adjective adverb

حرکت تند وسریع، حرکت از روی دست پاچگی، مسابقه کوتاه، سراسیمگی، بسرعت حرکت دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Kindergarten kids scurried down hallways.

بچه‌های کودکستان در راهروها می‌دویدند.

A strong wind scurried the dry leaves.

یک باد قوی برگهای خشک را پراکنده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scurry

  1. verb move along swiftly
    Synonyms:
    run rush hurry dash race sprint scamper dart tear zip fly shoot whisk scoot hasten bustle barrel rip scud skim whirl hop along step along scuttle scutter dust
    Antonyms:
    walk dawdle loaf

ارجاع به لغت scurry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scurry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scurry

لغات نزدیک scurry

پیشنهاد بهبود معانی