فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sprint

sprɪnt sprɪnt

گذشته‌ی ساده:

sprinted

شکل سوم:

sprinted

سوم‌شخص مفرد:

sprints

وجه وصفی حال:

sprinting

شکل جمع:

sprints

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

با سرعت دویدن، با حداکثر سرعت دویدن

They sprinted when they heard the fire alarm.

آن‌ها با شنیدن صدای زنگ آتش با سرعت دویدند.

She decided to sprint to the finish line.

او تصمیم گرفت با حداکثر سرعت بدود تا به خط پایان برسد.

noun countable

ورزش (مسابقه) دوی سرعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She trained every day for the upcoming sprint.

او هر روز برای دوی سرعت آینده تمرین می‌کرد.

The athlete won the gold medal in the 100-meter sprint.

این ورزش‌کار در دوی سرعت ۱۰۰ متر به مدال طلا دست یافت.

noun singular

(عمل) دویدن، تازش، تاخت

The athlete's sprint showcased her incredible speed and agility.

دویدن ورزش‌کار، سرعت و چابکی باورنکردنی او را به نمایش گذاشت.

After a quick sprint, they arrived just in time for the meeting.

پس‌از تازش سریع، آن‌ها درست به‌موقع برای جلسه رسیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sprint

  1. verb run very fast
    Synonyms:
    rush race dash tear dart scoot scamper scurry whiz shoot hotfoot go at top speed
    Antonyms:
    walk

ارجاع به لغت sprint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sprint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprint

لغات نزدیک sprint

پیشنهاد بهبود معانی