فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hotfoot

ˈhɑːtfʊt ˌhɒtˈfʊt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb

سراسیمه، باشتاب، (در گفت‌وگو) گریزان، تسریع کردن، عجله کردن، سراسیمه رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He sent ambassadors hotfoot to the Turks.

با شتاب نزد ترکان سفیر فرستاد.

They were hotfooting it North.

آنان با شتاب به سوی شمال می‌رفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hotfoot

  1. verb hurry
    Synonyms:
    run speed dash race fly dart sprint tear zoom bolt scoot hurtle make haste zip clip barrel boogie gallop burn rubber streak go like a bat out of hell hightail it
    Antonyms:
    dawdle

ارجاع به لغت hotfoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hotfoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hotfoot

لغات نزدیک hotfoot

پیشنهاد بهبود معانی