فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Hotfoot

ˈhɑːtfʊt ˌhɒtˈfʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
سراسیمه، باشتاب، (در گفت‌وگو) گریزان، تسریع کردن، عجله کردن، سراسیمه رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He sent ambassadors hotfoot to the Turks.
- با شتاب نزد ترکان سفیر فرستاد.
- They were hotfooting it North.
- آنان با شتاب به سوی شمال می‌رفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hotfoot

  1. verb hurry
    Synonyms:
    run speed dash race fly dart sprint tear zoom bolt scoot hurtle make haste zip clip barrel boogie gallop burn rubber streak go like a bat out of hell hightail it
    Antonyms:
    dawdle

ارجاع به لغت hotfoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hotfoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hotfoot

لغات نزدیک hotfoot

پیشنهاد بهبود معانی