شکل جمع:
hotheads(فرد) بیکله، کلهخراب، زودجوش، عجول، کمطاقت، کمصبر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nobody wanted to work with him because he was such a hothead.
هیچکس نمیخواست با او کار کند، زیرا آدم بهشدت کلهخرابی بود.
It's hard to live with a hothead who can't control their temper.
زندگی کردن با فردی زودجوش که نمیتواند خشمش را کنترل کند، دشوار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hothead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hothead