فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hotheaded

ˌhɑːtˈhedɪd ˌhɒtˈhedɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    زودخشم، آتشی مزاج، نارخوی، تندخو
  • adjective
    عجول، شتابگر، بیشکیب، ناشکیبا، نابردبار
  • adjective
    بزن‌بهادر، بی‌پروا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hotheaded

  1. adjective quick-tempered
    Synonyms: easily provoked, excitable, explosive, hot-tempered, impetuous, passionate, rash, short-fused, touchy, volatile

ارجاع به لغت hotheaded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hotheaded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hotheaded

لغات نزدیک hotheaded

پیشنهاد بهبود معانی