خوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، پرت کردن، انداختن، پیچ دادن، ازدحام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Comets hurtling in space at astounding speeds.
ستارههای دنبالهداری که در فضا با سرعتهای شگفتانگیز میشتابند.
The truck suddenly hurtled toward the line of students.
ناگهان کامیون بهسرعت به طرف صف شاگردان چرخید.
Indians were hurtling stones from the hilltop.
سرخپوستان از بالای تپه سنگ پرتاب میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hurtle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurtle