فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gallop

ˈɡæləp ˈɡæləp

گذشته‌ی ساده:

galloped

شکل سوم:

galloped

سوم‌شخص مفرد:

gallops

وجه وصفی حال:

galloping

شکل جمع:

gallops

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

تاخت، چهار نعل، چهارنعل رفتن، تازیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He galloped home barefoot.

با پای برهنه به طرف منزل خود دوید.

This is not a book to be read at a gallop.

این کتابی نیست که بشود آن‌را با عجله خواند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gallop

  1. verb bolt, race with slight jumping motion
    Synonyms:
    run dash sprint speed hurry rush race dart fly shoot zoom hasten career course pace trot canter lope stride jump leap spring amble tear along rack hurdle

Collocations

at a gallop

در (حال) چهار نعل

به تاخت، چهار نعل، تند

galloping inflation

تورم سواره، تورم شدید

ارجاع به لغت gallop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gallop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gallop

لغات نزدیک gallop

پیشنهاد بهبود معانی