گذشتهی ساده:
rackedشکل سوم:
rackedسومشخص مفرد:
racksوجه وصفی حال:
rackingشکل جمع:
racksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به دست آوردن، کسب کردن
در موقعیت دشوار یا دردناک، مورد شکنجه
(اتومبیل) باربند
(لباس) پیش دوخته
فکر خود را سخت به کار انداختن
کاملاً ویران شدن
دچار خرابی و فلاکت شدن، نابنوا شدن
beat (or rack or cudgel) one's brains
برای به یاد آوردن یا اندیشیدن دربارهی چیزی سخت کوشیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rack