گذشتهی ساده:
agonizedشکل سوم:
agonizedسومشخص مفرد:
agonizesوجه وصفی حال:
agonizingعذاب دادن، تحریف کردن، به خود پیچیدن، تقلا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the prisoner's agonized moans
نالههای حاکی از درد و رنج زندانی
He agonized for hours whether or not to give the bad news to his mother.
ساعتها در تب و تاب بود که آیا خبر بد را به مادرش بگوید یا نه.
an agonizing feeling of shame and guilt
احساس زجرآور شرم و گناه
The decision to sell the ancestral home was an agonizing one.
تصمیم به فروش خانهی آبا و اجدادی جانگداز بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «agonize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agonize