گذشتهی ساده:
laboredشکل سوم:
laboredسومشخص مفرد:
laborsوجه وصفی حال:
laboringشکل جمع:
laborsحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی labour است.
کار
Road building still involves manual labor.
راهسازی هنوز مستلزم کار بدنی است.
The labor involved in building the new bridge was intense and demanding.
کار مورد نیاز برای ساخت پل جدید، شدید و دشوار بود.
He was hired for his expertise, but the labor was more demanding than expected.
او بهخاطر تخصصش استخدام شد، اما کار سختتر از آنچه انتظار میرفت بود.
Workers are paid hourly for their labor.
به کارگران برای کارشان ساعتی مزد میدهند.
Writing this dictionary was not an easy labor.
نگارش این فرهنگلغت کار آسانی نبود.
کارگران، نیروی کار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Labor and management should work in harmony.
کارگر و کارفرما باید هماهنگ باشند.
Many farmers rely on seasonal labor to help with the harvest.
بسیاری از کشاورزان به نیروی کار فصلی برای کمک به برداشت محصول وابسته هستند.
The increasing demand for skilled labor has led to higher wages in certain industries.
افزایش تقاضا برای نیروی کار ماهر منجر به افزایش دستمزدها در برخی صنایع شده است.
the movement of labor to industrial centres
نقل مکان کارگران به مراکز صنعتی
a shortage of labor
کمبود کارگر
اتحادیههای کارگری
Labor demands the right to bargain collectively and to strike.
اتحادیهی کارگری خواهان حق مذاکره از سوی کارگران و اعتصاب است.
The labor union successfully negotiated a new contract for its members.
اتحادیهی کارگری قرارداد جدیدی را برای اعضای خود به امضا رساند.
زایمان، وضع حمل
She was in labor for five hours.
زایمان او پنج ساعت طول کشید.
drugs that speed up labor
داروهایی که زایمان را تسریع میکند
The pregnant woman went into labor.
زن حامله دردش شروع شد.
کار کردن، رنجبری کردن
We labored night and day to write those dictionaries.
برای نگارش آن فرهنگها شب و روز کار کردیم.
The construction workers labored under the hot sun.
کارگران ساختمانی زیر آفتاب سوزان کار میکردند.
He labors hard so that his family can live comfortably.
او سخت کار میکند تا خانوادهاش در رفاه باشند.
با زحمت انجام دادن، جان کندن، رنج کشیدن، کوشش کردن، تقلا کردن
He labored up the mountain.
او با زحمت از کوه بالا رفت.
She labored tirelessly to support her family.
او خستگیناپذیر برای حمایت از خانوادهاش کوشش کرد.
The ship labored in the rough sea.
کشتی در دریای متلاطم تقلا میکرد.
With labor I excavated a pit.
با زحمت یک گودال کندم.
He labors under a delusion.
او دچار وهم شده است.
حزب کارگر
Labor has the majority in the parliament now.
اکنون حزب کارگر در پارلمان اکثریت دارد.
Labor's policies focus on improving public services.
سیاستهای حزب کارگر بر بهبود خدمات عمومی تمرکز دارد.
The Labor Party has a long history in British politics.
حزب کارگر تاریخ طولانی در سیاست بریتانیا دارد.
the British Labor Party
حزب کارگر بریتانیا
وابسته به کار و کارگر، وابسته به حزب کارگر
Recent polls suggest a shift in support among Labour voters.
نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد تغییری در حمایت رأیدهندگان حزب کارگر وجود دارد.
Labor disputes can disrupt production and impact the economy.
اختلافات کارگری میتواند تولید را مختل کرده و بر اقتصاد تأثیر بگذارد.
labor laws
قوانین کار
labor costs
هزینهی (مزد) کارگر
a labor leader
رهبر کارگران
دچار درد زایمان شدن، درد (زایمان) گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «labor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/labor