با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Diligence

ˈdɪlədʒns ˈdɪlədʒns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
کوشش، سعی، پشتکار، مجاهدت، سخت‌کوشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He performed his duties with extreme diligence.
- او وظایف خود را با نهایت سخت‌کوشی انجام داد.
- The success of the project was due to the team's diligence.
- موفقیت پروژه به‌خاطر سخت‌کوشی اعضای تیم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diligence

  1. noun perseverance in carrying out action
    Synonyms: activity, alertness, application, assiduity, assiduousness, attention, attentiveness, briskness, care, carefulness, constancy, earnestness, exertion, heed, heedfulness, industry, intensity, intent, intentness, keenness, laboriousness, pertinacity, quickness, sedulousness, vigor
    Antonyms: inactivity, indifference, laziness, lethargy, neglect

ارجاع به لغت diligence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diligence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diligence

لغات نزدیک diligence

پیشنهاد بهبود معانی