گذشتهی ساده:
caredشکل سوم:
caredسومشخص مفرد:
caresوجه وصفی حال:
caringشکل جمع:
caresدقت، توجه، مراقبت، مواظبت، پرستاری، نگاهداری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
take care
مواظب بودن، مراقب بودن، دقت کردن
حمایت، سرپرستی، مسئولیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in the care of somebody
تحت مراقبت کسی، تحت مسئولیت کسی، زیر نظر کسی
Child Care officer
مددکار کودکان
take into care
(کودک) به مددکار سپردن
be under the care of somebody
تحت نظر کسی بودن، زیر نظر کسی بودن
in care
(در بریتانیا) (کودکان) تحت سرپرستی
ناراحتی، غم و غصه، پریشانی، دغدغه، نگرانی، ترس، دلهره
(در جمع) (cares) ناملایمات، مسائل، مصائب
ناراحت بودن، نگران بودن، اهمیت دادن
for aught / all one / somebody cares
اما / گرچه/ آنچه برای کسی اصلاً مهم نبودن
no care less
(محاوره) اصلاً اهمیت ندادن، اصلاً برای کسی مهم نبودن
care about
ناراحت بودن برای، اهمیت دادن به، به فکر کسی/چیزی بودن
care for
به فکر کسی / چیزی بودن، اهمیت دادن به، برای کسی مهم بودن، مراقبت کردن از، مواظبت کردن از، نگهداری کردن از، حمایت کردن از، دوست داشتن، علاقه داشتن به، دل (کسی) خواستن، میل داشتن
Care to do something....
مایل بودن که...، دوست داشتن که...
I don't care! As if I cared! Who cares?
به من چه! به درک! کی حوصلهی این حرفها را دارد؟
(قدیمی) مواظب بودن، مراقب بودن
(نامهها و بستههای پستی) توسطِ، به آدرس، از طریق
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «care» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/care