ظرافت، خوبی، دلپذیری، مطلوبی، احتیاط، دقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a problem of great nicety
مسئلهای بسیار پرحساسیت
He depicted the scene with the greatest nicety.
او آن صحنه را با حداکثر خوشسلیقگی ترسیم کرد.
I enjoy the niceties of civilized life.
من از خوبیهای زندگی متمدنانه لذت میبرم.
the niceties of a rug weaver's workmanship
ریزهکاریهای هنر یک قالیباف
دقیقاً، کاملاً، بانهایت دقت، به میزان دقیق
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nicety» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nicety