امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foreboding

fɔːrˈboʊdɪŋ fɔːˈbəʊdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
شوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The foreboding looks of the doctor who was examining the body.
- قیافه‌ی شوم دکتری که مرده را معاینه می‌کرد.
- The driver's obvious drunkenness filled me with foreboding.
- مستی آشکار راننده مرا حسابی دلواپس کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foreboding

  1. noun misgiving, bad omen
    Synonyms:
    anxiety apprehension apprehensiveness augury bad vibes chill dread fear foreshadowing foretoken forewarning funny feeling handwriting on the wall portent prediction premonition prenotion presage presentiment prognostic prophecy sinking feeling vibes warning wind change
    Antonyms:
    fortune good omen luck providence

ارجاع به لغت foreboding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foreboding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foreboding

لغات نزدیک foreboding

پیشنهاد بهبود معانی