شکل جمع:
fortunesثروت، دارایی، مالومنال، سرمایه، دارایی، اندوخته (مقدار بسیار زیاد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He lost all of his fortune in gambling.
او همهی دارایی خود را در قمار از دست داد.
She sold her company and walked away with a small fortune.
او شرکتش را فروخت و با اندوختهای قابل توجه از آن کنار کشید.
They made a fortune in the stock market.
آنها در بازار سهام سرمایهی فراوانی به دست آوردند.
Her father left her a large fortune.
پدرش ثروت فراوانی برای او باقی گذاشت.
That trip will cost a fortune.
آن سفر خرج زیادی خواهد داشت.
بختواقبال، طالع، شانس، قسمت، تقدیر، سرنوشت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She always believed that fortune favors the brave.
او همیشه باور داشت که تقدیر با دلیران یار است.
It was his fortune to meet someone who changed his life forever.
قسمتش این بود که کسی را ملاقات کند که زندگیاش را برای همیشه تغییر دهد.
Fortune smiled on him.
طالع او درخشید (بخت به او لبخند زد).
In the following years, Reza's fortunes improved considerably.
در سالهای بعد بهروزی رضا بهطورقابلملاحظهای فزونی یافت.
Good fortune and bad fortune are often the product of the human mind itself.
خوشبختی و بدبختی اغلب زادهی اندیشهی خود انسانها است.
by a stroke of bad fortune
به خاطر بخت بد
the fortunes of war
سرنوشت جنگ
دنبال شهرت و ثروت رفتن
دنبال پولدار شدن بودن
1- چرخ سرنوشت 2- فراز و نشیب زندگانی
فالگیری، فالبینی
ثروت کمی به دست آوردن
ثروت زیادی خرج کردن / پول هنگفتی خرج کردن
فال کسی را گرفتن
فال کسی را گرفتن، طالع کسی را دیدن
عیالوار بودن، مسئول خانواده بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fortune» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fortune