شکل جمع:
livesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- (از اغما یا بیهوشی) در آوردن، به هوش آوردن 2- احیا کردن، جان بخشیدن، نیرودادن
1- به هوش آمدن 2- شور و نشاط پیدا کردن
1- برای تمام عمر، مادامالعمر
2- برای جان بهدر بردن، برای نجات از مرگ
از روی مدل زنده، از روی زندگی واقعی
کشتن
خودکشی کردن، انتحار کردن
زندگی روزمره
بیمهی عمر، بیمهی زندگی
مسئلهی مرگ و زندگی، موضوع حیاتی، موضوع بسیار خطیر
1- رجوع شود به: 2 life-size- واقعاً، حقیقتاً
با کمال جدو جهد، برای جان بهدر بردن
(معمولاً در جملههای منفی) حتی به قیمت جان، هرطور که شده، به جان خودم قسم
یک فرصت دیگر (بهدست آوردن)، یک شانس دیگر
(عامیانه) اصلاً، هرگز، ابداً، به هیچوجه
تجربیات گسترده داشتن، دنیا دیده شدن
(امریکا- عامیانه) فاحشگی، حرفهی روسپیگری
(امریکا- عامیانه) زندگی پرتجمل، زندگی مرفه
کاملاً مثل نمونهی اصلی و زنده، عیناً، درست
اصیل، زندگی مانند، واقعی
مثل نمونهی اصیل آن، کاملاً راستین، کاملاً طبیعی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «life» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/life