آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ مهر ۱۴۰۳

    Life

    laɪf laɪf

    شکل جمع:

    lives

    معنی life | جمله با life

    noun countable uncountable A1

    حیات، مدت، زندگی، زیست، دوران زندگی، جان

    Meat has a short shelf life.

    (در فروشگاه‌ها) گوشت زود فاسد می‌شود.

    The earthquake took many lives.

    زلزله تلفات زیادی به بار آورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I am indebted to you for life.

    تا زنده‌ام به تو مدیون خواهم بود.

    For the life of me I don't know where he is.

    به جان خودم قسم! نمی‌دانم کجاست.

    Most fashions have a short life.

    بیشتر مدها عمر کوتاهی دارند.

    to breathe new life into something

    جان تازه‌ای به چیزی بخشیدن

    Uncle Ahmad Khan was the life of our party.

    عمو احمد خان شمع بزم ما بود.

    Freedom of speech is the life of democracy.

    آزادی بیان جان دمکراسی است.

    He was fed up with his life.

    او از جان خود سیر شده بود.

    his early life

    اوایل زندگانی او

    a long life

    عمر دراز

    eternal life

    عمر ابدی

    interested in bird life

    علاقه‌مند به زندگی پرندگان

    All the lives lost in wars.

    همه‌ی کسانی که در جنگ‌ها تلف شدند.

    Without her, life is unbearable.

    زندگی بدون او، تحمل‌ناپذیر است.

    Two people lost their lives in that accident.

    دو نفر در آن حادثه جان خود را از دست دادند.

    There was no sign of life in him.

    اثری از حیات در او نبود.

    military life

    زندگی ارتشی

    a life of ease

    زندگی مرفه

    ... for it has life and sweet life is cherished.

    ... که جان دارد و جان شیرین خوش است.

    noun uncountable

    زندگی نامه، شرح زندگی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    the complete life of William Shakespeare

    زندگی‌نامه‌ی کامل ویلیام شکسپیر

    noun countable

    انسان زنده، آدم جاندار، شخص، نفر، موجودات، طبقه‌ی ویژه‌ای از جانداران

    plant life

    موجودات گیاهی

    noun countable uncountable

    مدت قانونی بودن (یا معتبر بودن) مدرک و غیره

    during the life of this insurance policy

    تا هنگامی که این بیمه‌نامه به قوت خود باقی است

    noun countable

    (هنر به‌ویژه نقاشی) ویژگی‌های زندگی مانند، ویژگی‌‌های چیزهای زنده، مدل زنده

    a class in life

    کلاس مدل‌های زنده

    adjective

    سرچشمه ی شور و نشاط، شور و نشاط، سرزندگی، حرارت و اشتیاق

    a young girl, full of life and optimism

    دختری جوان پر از شور و نشاط و خوش‌بینی

    adjective

    مادام العمر، برای تمام طول عمر، ابد

    life imprisonment

    زندان ابد

    a life sentence

    حکم زندان ابد

    adjective

    جاندار، زنده

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد life

    1. noun animation, spirit
      Synonyms:
      energy enthusiasm vitality liveliness spirit essence vigor soul heart lifeblood being entity activity excitement impulse growth viability elan verve vivacity zing go dash sparkle breath high spirits oomph elan vital get-up-and-go esprit brio sentience
      Antonyms:
      inanimacy
    1. noun existence, duration
      Synonyms:
      time being duration period history record course span extent length season era generation days cycle continuance endurance survival lifetime career epoch orbit pilgrimage expectancy longevity life span
    1. noun being
      Synonyms:
      existence creature organism individual person entity body human being man woman animal soul presence living thing viability vitality animation consciousness continuance survival subsistence essence growth flesh living mortal substantiality animateness breath endurance metabolism personage flesh and blood mortal being vital spark symbiosis wildlife
      Antonyms:
      death inanimacy
    1. noun history, biography
      Synonyms:
      story journal career biography memoir confession bio life story memorial autobiography curriculum vitae
    1. noun person’s experiences
      Synonyms:
      experience knowledge circumstances suffering enjoyment lifestyle conduct behavior development growth realization journey personality happiness world participation human condition way of life attainment vicissitudes enlightenment trials and tribulations hand one is dealt

    Collocations

    bring to life

    1- (از اغما یا بیهوشی) در آوردن، به هوش آوردن 2- احیا کردن، جان بخشیدن، نیرودادن

    come to life

    1- به هوش آمدن 2- شور و نشاط پیدا کردن

    for life

    1- برای تمام عمر، مادام‌العمر

    2- برای جان به‌در بردن، برای نجات از مرگ

    from life

    از روی مدل زنده، از روی زندگی واقعی

    take life

    کشتن

    Collocations بیشتر

    take one's own life

    خودکشی کردن، انتحار کردن

    daily life

    زندگی روزمره

    life insurance

    بیمه‌ی عمر، بیمه‌ی زندگی

    Idioms

    a matter of life and death

    مسئله‌ی مرگ و زندگی، موضوع حیاتی، موضوع بسیار خطیر

    as large (or big) as life

    1- رجوع شود به: 2 life-size- واقعاً، حقیقتاً

    for dear life

    با کمال جدو جهد، برای جان به‌در بردن

    for the life of me

    (معمولاً در جمله‌های منفی) حتی به قیمت جان، هر‌طور که شده، به جان خودم قسم

    get a life

    یک فرصت دیگر (به‌دست آوردن)، یک شانس دیگر

    Idioms بیشتر

    not on your life

    (عامیانه) اصلاً، هرگز، ابداً، به هیچ‌وجه

    see life

    تجربیات گسترده داشتن، دنیا دیده شدن

    the life (or the life)

    (امریکا- عامیانه) فاحشگی، حرفه‌ی روسپی‌گری

    the life of riley

    (امریکا- عامیانه) زندگی پرتجمل، زندگی مرفه

    to the life

    کاملاً مثل نمونه‌ی اصلی و زنده، عیناً، درست

    true to life

    اصیل، زندگی مانند، واقعی

    مثل نمونه‌ی اصیل آن، کاملاً راستین، کاملاً طبیعی

    لغات هم‌خانواده life

    • noun
      life, lifelessness, lifer
    • adjective
      lifeless, lifelike, lifelong
    • adverb
      lifelessly

    سوال‌های رایج life

    شکل جمع life چی میشه؟

    شکل جمع life در زبان انگلیسی lives است.

    ارجاع به لغت life

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «life» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/life

    لغات نزدیک life

    • - lieutenant governor
    • - lieutenant junior grade
    • - life
    • - life annuity
    • - life assurance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.