Lifetime

ˈlaɪftaɪm ˈlaɪftaɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lifetimes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
عمر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun
عمر، مدت زندگی، دوره زندگی، مادام‌العمر، ابد
- I never thought that the fall of Communism would happen during my lifetime.
- هرگز فکر نمی‌کردم که زوال کمونیسم در زمان حیات من اتفاق بیفتد.
- a lifetime of poverty and hunger
- یک عمر فقر و گرسنگی
- Persian carpets last a lifetime.
- فرشهای ایران یک عمر دوام دارند.
- a lifetime job
- شغل همیشگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lifetime

  1. noun span of animate being’s existence
    Synonyms:
    life existence time period days course career life span endurance continuance natural life cradle to grave all one’s born days

ارجاع به لغت lifetime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lifetime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lifetime

لغات نزدیک lifetime

پیشنهاد بهبود معانی