شکل جمع:
lifetimesعمر
عمر، مدت زندگی، دوره زندگی، مادامالعمر، ابد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I never thought that the fall of Communism would happen during my lifetime.
هرگز فکر نمیکردم که زوال کمونیسم در زمان حیات من اتفاق بیفتد.
a lifetime of poverty and hunger
یک عمر فقر و گرسنگی
Persian carpets last a lifetime.
فرشهای ایران یک عمر دوام دارند.
a lifetime job
شغل همیشگی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lifetime» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lifetime