شکل نوشتاری دیگر این لغت: life-saving
نجاتبخش، حیاتی، نجاتدهندهی زندگی
Wearing a seatbelt is a simple but lifesaving habit.
بستن کمربند ایمنی عادتی ساده اما نجاتبخش است.
Quick thinking and life-saving actions prevented a tragedy.
تفکر سریع و اقدامات نجاتدهنده مانع از وقوع یک فاجعه شدند.
نجاتغریق (مجموعهاقدامات لازم برای نجات جان فرد درحال غرق شدن در آب)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Life-saving requires both physical strength and quick thinking.
نجاتغریق نیاز به قدرت بدنی و تفکر سریع دارد.
The club offers free lifesaving lessons every summer.
این باشگاه هر تابستان کلاسهای رایگان آموزش نجاتغریق برگزار میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lifesaving» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lifesaving