آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ فروردین ۱۴۰۴

    Death

    deθ deθ deθ deθ

    شکل جمع:

    deaths

    معنی death | جمله با death

    noun countable uncountable B1

    مرگ، درگذشت، فوت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    condemned to death

    محکوم به مرگ

    the death of our hopes

    از بین رفتن امیدهایمان

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I am sick to death of these kids!

    از دست این بچه‌ها جانم به لب آمده!

    Prisoners were all put to death.

    همه‌ی اسیران را کشتند.

    Many were put to death through his orders.

    عده‌ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.

    I am bored to death these days.

    این روزها حسابی حوصله‌ام سر رفته است.

    For me that news was death.

    آن خبر برای من مانند مرگ بود.

    I was frightened to death!

    از ترس زهره‌ام آب شد!

    He worries his parents to death.

    او جان والدینش را از دلواپسی به لب می‌آورد.

    the black death

    طاعون

    the death penalty

    مجازات اعدام

    His death is near.

    اجلش فرا رسیده است.

    Smoking will be the death of him.

    سیگار کشیدن باعث مرگ او خواهد شد.

    Will the telephone lead to the death of letter writing?

    آیا تلفن موجب منسوخ شدن نامه‌نویسی خواهد شد؟

    deaths due to the earthquake

    تلفات ناشی از زلزله

    death certificate

    گواهی فوت

    What was the cause of her death?

    علت مرگ او چه بود؟

    after my mother's death...

    پس از مرگ مادرم ...

    life and death

    مرگ و زندگی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد death

    1. noun end of life
      Synonyms:
      end ending demise passing departure loss termination finish extinction fatality eradication destruction oblivion grave ruin sleep cessation expiration bereavement downfall ruination annihilation release mortality tomb dying exit quietus dissolution curtains darkness passing over afterlife casualty decease extermination finis repose necrosis euthanasia silence eternal rest grim reaper paradise heaven parting
      Antonyms:
      life existence living birth being entity

    Collocations

    be death on

    نابود کردن، ویرانگر بودن، موجب مرگ و نابودی شدن

    fight (or resist, etc.) to the death

    تا سرحد مرگ جنگیدن (یا مقاومت کردن وغیره)

    put to death

    کشتن، دستور کشتن دادن، اعدام کردن

    to death

    تا سرحد مرگ، بسیار، تا به لب آمدن جان

    to the death

    تا سرحد مرگ، تا آخر، همیشه، تا پایان زندگی

    Collocations بیشتر

    on the verge of death

    در آستانه‌ی مرگ، در شرف مرگ، رو به موت، در لحظات پایانی عمر، درحال جان دادن

    Idioms

    at death's door

    در آستانه‌ی مرگ، در شرف موت، جان به لب، در حال نزع

    catch one's death (or catch one's death of cold)

    از سرما سده کردن، سرمای شدید خوردن

    do to death

    1- (قدیمی) کشتن 2- (با به کار بردن بیش از حد) ملال‌انگیز کردن، مبتذل کردن، شورش را درآوردن

    in at the death

    1- حاضر و شاهد کشته شدن شکار توسط سگ‌های شکاری 2- حاضر و شاهد (در پایان یا نقطه‌ی عطف چیزی)

    لغات هم‌خانواده death

    noun
    dead, death, deadliness
    adjective
    dead, deadly, deathly
    verb - transitive
    deaden
    adverb
    deadly, deathly

    سوال‌های رایج death

    شکل جمع death چی میشه؟

    شکل جمع death در زبان انگلیسی deaths است.

    ارجاع به لغت death

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «death» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/death

    لغات نزدیک death

    • - dearth
    • - deasil
    • - death
    • - death bell
    • - death benefit
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.