شکل جمع:
fatalitiesمرگومیر، تلفات
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The airplane crash caused heavy casualties.
سقوط هواپیما موجب تلفات سنگینی شد.
the fatality of some epidemic diseases
مرگباری برخی بیماریهای همهگیر
He was afraid of the fatality that haunted his family.
از سرنوشت شومی که در تعقیب خانوادهی او بود، میترسید.
to believe in fatality
به سرنوشت اعتقاد داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fatality» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fatality