آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ آذر ۱۴۰۳

    Birth

    bɜːrθ bɜːθ

    شکل جمع:

    births

    معنی birth | جمله با birth

    noun countable uncountable A2

    تولد، زایش، میلاد، پیدایش، ولادت، زایمان

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    His birth marked the beginning of a new era.

    ولادت او آغازگر دوران جدیدی بود.

    They celebrated the birth of their first child.

    آن‌ها تولد نخستین فرزندشان را جشن گرفتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The country of birth often influences one's identity.

    کشور محل تولد اغلب بر هویت فرد تأثیر می‌گذارد.

    The doctor monitored the birth closely to ensure safety.

    پزشک برای حصول اطمینان از ایمنی، از نزدیک بر زایمان نظارت کرد.

    Births in the region have increased significantly over the past year.

    زادوولد در این منطقه طی سال گذشته به‌میزان قابل توجهی افزایش یافته است.

    noun C1

    پیدایش، ایجاد، تولید، تکوین، تولد، ظهور، آفرینش، خلقت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The birth of the internet revolutionized communication.

    ظهور اینترنت ارتباطات را متحول کرد.

    The birth of a new idea can change the course of history.

    تولد ایده‌ای جدید می‌تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This book represents the birth of a new literary movement.

    این کتاب نشان‌دهنده‌ی پیدایش جنبش ادبی جدیدی است.

    verb - intransitive verb - transitive

    زاییدن، به دنیا آوردن، بچه‌دار شدن، متولد کردن، بچه آوردن، زادن، زایمان کردن

    The mare birthed a healthy foal.

    مادیان کره‌ی سالمی را به دنیا آورد.

    She birthed and inspired others with her courage.

    او زایمان کرد و با شجاعتش الهام‌بخش دیگران شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She plans to birth her child at home.

    او قصد دارد فرزندش را در خانه به دنیا آورد.

    The dog birthed her puppies in a cozy corner of the house.

    سگ توله‌هایش را در گوشه‌ی دنجی از خانه زایید.

    verb - transitive

    قابلگی کردن، به دنیا آوردن، مامایی کردن (فرایند تولد فرزند انسان یا حیوان را تسهیل کردن)

    Some of these midwives have years of experience birthing babies.

    برخی از این قابله‌ها در به دنیا آوردن بچه‌ها سال‌ها تجربه دارند.

    They helped the young mother to birth her first child.

    آن‌ها به مادر جوان کمک کردند تا اولین فرزند خود را به دنیا آورد.

    verb - transitive

    تولید کردن، خلق کردن، پدید آوردن، به وجود آوردن، ایجاد کردن، متولد کردن

    The artist seeks to birth a masterpiece.

    این هنرمند به‌دنبال خلق یک شاهکار است.

    The organization aims to birth positive changes in the community.

    هدف این سازمان ایجاد تغییرات مثبت در جامعه است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She hopes to birth a new era of innovation in the company.

    او امیدوار است که دوران جدیدی از نوآوری را در شرکت پدید آورد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد birth

    1. noun becoming alive
      Synonyms:
      childbirth delivery labor bearing birthing producing creation beginning nativity nascency childbearing parturition blessed event travail act of god visit from stork
      Antonyms:
      death
    1. noun beginning
      Synonyms:
      start beginning origin source rise onset opening commencement genesis dawn outset emergence fountainhead
      Antonyms:
      end ending finish conclusion death
    1. noun heritage
      Synonyms:
      ancestry background heritage legacy descent lineage blood derivation extraction parentage genealogy pedigree stock race breeding strain forebears status position rank station heritance

    Collocations

    of noble birth

    نجیب‌زاده، از خانواده‌ی اشرافی

    سوال‌های رایج birth

    شکل جمع birth چی میشه؟

    شکل جمع birth در زبان انگلیسی births است.

    ارجاع به لغت birth

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «birth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/birth

    لغات نزدیک birth

    • - biro
    • - birr
    • - birth
    • - birth certificate
    • - birth control
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.