فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Emergence

ɪˈmɜrːdʒns ɪˈmɜːdʒns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

پیدایش، ظهور، پدیداری، نمایان‌شدگی، بروز، تکوین، درآمدن

the emergence of Japan as an industrial giant

ظهور ژاپن به‌عنوان یک غول صنعتی

their slow emergence from barbarism

درآمدن آهسته‌ی آن‌ها از بربریت

noun uncountable

شکفتن، باز شدن (گل و جوانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The rapid emergence of the plants after the rainstorm was a sign of their resilience.

شکفتن سریع گیاهان پس از باران سیل‌آسا نشانه‌ای از انعطاف‌پذیری آن‌ها بود.

The emergence of the newly germinated plant from the soil surface was a beautiful sight to behold.

باز شدن گیاه تازه جوانه‌زده از سطح خاک منظره‌ی زیبایی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emergence

  1. noun rise
    Synonyms:
    appearance development evolution issue materialization emanation

لغات هم‌خانواده emergence

  • noun
    emergence

ارجاع به لغت emergence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emergence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emergence

لغات نزدیک emergence

پیشنهاد بهبود معانی