با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Emergence

ɪˈmɜrːdʒns ɪˈmɜːdʒns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
پیدایش، ظهور، پدیداری، نمایان‌شدگی، بروز، تکوین، درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the emergence of Japan as an industrial giant
- ظهور ژاپن به‌عنوان یک غول صنعتی
- their slow emergence from barbarism
- درآمدن آهسته‌ی آن‌ها از بربریت
noun uncountable
شکفتن، باز شدن (گل و جوانه)
- The rapid emergence of the plants after the rainstorm was a sign of their resilience.
- شکفتن سریع گیاهان پس از باران سیل‌آسا نشانه‌ای از انعطاف‌پذیری آن‌ها بود.
- The emergence of the newly germinated plant from the soil surface was a beautiful sight to behold.
- باز شدن گیاه تازه جوانه‌زده از سطح خاک منظره‌ی زیبایی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emergence

  1. noun rise
    Synonyms: issue, evolution, materialization, appearance, development, emanation

لغات هم‌خانواده emergence

ارجاع به لغت emergence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emergence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emergence

لغات نزدیک emergence

پیشنهاد بهبود معانی