پدیدار، نوبنیاد، نوخاسته، نوظهور، نوپا، درحالتوسعه، درحالتکوین
like a lovely goddess emergent from the sea
همانند الههی زیبایی که از دریا پدیدار میشود
the emergent vegetation along the coast
گیاهان نوخاسته در امتداد کرانه
an emergent country
کشور درحالتوسعه
ناگهانی، اورژانسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an emergent state in a hemophiliac
تغییر ناگهانی در حال بیمار هموفیلی
emergent danger
خطر ناگهانی
فرگشت ناگهانه، تکامل فوری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «emergent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emergent