گذشتهی ساده:
buddedشکل سوم:
buddedسومشخص مفرد:
buds(در جانداران ردهی پایین مانند ابرهای دریایی) تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبهشدگی در بخشی از بدن جاندار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
شکوفا، درحال رشد، پرنوید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their budding relationship came to an abrupt end.
رابطهی درحال رشد آنها ناگهان قطع شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «budding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/budding