آخرین به‌روزرسانی:

Germinal

ˈdʒɜːrmənl ˈdʒɜːmɪnl

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

نطفه‌ای، تخمی، جرثومه‌ای، بدوی، اصلی، جنینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Very soon his poetry reached the germinal stage.

شعر او خیلی زود به مرحله‌ی خلاقه رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد germinal

  1. adjective containing seeds of later development
    Synonyms:
    seminal fecundative originative

ارجاع به لغت germinal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «germinal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/germinal

لغات نزدیک germinal

پیشنهاد بهبود معانی