فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blossoming

گذشته‌ی ساده:

blossomed

شکل سوم:

blossomed

سوم‌شخص مفرد:

blossoms

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

شکوفایی، توسعه، رونق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the blossoming of experimental theater

شکوفایی تئاتر تجربی

China is a blossoming country.

چین کشوری در حال شکوفایی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blossoming

  1. noun blooming
    Synonyms:
    flowering developing thriving flourishing budding bloom
    Antonyms:
    withering

ارجاع به لغت blossoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blossoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blossoming

لغات نزدیک blossoming

پیشنهاد بهبود معانی