Bloom

bluːm bluːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bloomed
  • شکل سوم:

    bloomed
  • سوم‌شخص مفرد:

    blooms
  • وجه وصفی حال:

    blooming
  • شکل جمع:

    blooms

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
شکوفه، شکوفه کردن، گل‌دادنی، به کمال و زیبایی رسیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the fragrance of wild blooms
- رایحه‌ی گل‌های وحشی
- I don't know why this bush does not bloom.
- نمی‌دانم چرا این بته گل نمی‌دهد.
- The flowers have not bloomed yet.
- گل‌ها هنوز نشکفته‌اند.
- She was in the bloom of her youth.
- او در شکوفایی (اوج) جوانی بود.
- His talents bloomed late.
- استعدادهای او دیر شکوفا شد.
- Fruit trees were in full bloom.
- درختان میوه غرق در شکوفه بودند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bloom

  1. noun flower
    Synonyms: blossom, blossoming, bud, efflorescence, floret, flourishing, flower, floweret, opening
  2. verb flower; flourish
    Synonyms: bear fruit, be in flower, blossom, blow, bud, burgeon, burst, develop, effloresce, fare well, fructify, germinate, grow, open, prosper, sprout, succeed, tassel out, thrive, wax
    Antonyms: shrink, shrivel, wither

Collocations

ارجاع به لغت bloom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bloom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bloom

لغات نزدیک bloom

پیشنهاد بهبود معانی