گذشتهی ساده:
burgeonedشکل سوم:
burgeonedسومشخص مفرد:
burgeonsوجه وصفی حال:
burgeoningشکل نوشتاری دیگر این لغت: bourgeon
همچنین میتوان از bourgeoned بهجای burgeoned، از bourgeons بهجای burgeons و از bourgeoning بهجای burgeoning استفاده کرد.
ادبی شروع به رشد کردن، توسعه دادن، رونق گرفتن، آباد شدن، شکوفا شدن
The country's home industries burgeoned.
صنایع خانگی کشور رونق گرفت.
As the economy improved, new businesses started to burgeon in the city.
با بهبود اقتصاد، مشاغل جدید در شهر شروع به رشد کردند.
ادبی شکوفا شدن، جوانه زدن، درآمدن، سبز شدن، شکفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Spring came and the trees burgeoned.
بهار آمد و درختان جوانه زدند.
The flowers in the garden began to burgeon after the spring rain.
گلهای باغ پساز باران بهاری شکوفا شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «burgeon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/burgeon