گذشتهی ساده:
mountedشکل سوم:
mountedسومشخص مفرد:
mountsوجه وصفی حال:
mountingشکل جمع:
mounts(ادبی) کوه، تپه
Mount Damavand
کوه دماوند
بالا رفتن از، صعود کردن از
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Slowly, he mounted up the steps.
به آهستگی از پله ها بالا رفت.
His soul mounted to heaven.
روحش به آسمان صعود کرد.
(شخص) سوار اسب کردن
(عکس، تمبر) چسباندن، زدن، گذاشتن، قرار دادن، (نقشه) چسباندن، (دستگاه) نصب کردن، کار گذاشتن
(نمایشگاه، تظاهرات) تدارک دیدن، ترتیب دادن، برپاکردن، (فیلم) نمایش دادن
محافظ گذاشتن، مراقب گذاشتن، نگهبان گذاشتن، کشیک گذاشتن
بالا رفتن، صعود کردن، (به سمت) بالا رفتن
سوار اسب شدن
(قمیت) افزایش یافتن، بالا رفتن، زیاد شدن، روی هم انباشته شدن
Our profits are mounting.
سود ما در حال تزاید است.
Unemployment has mounted considerably.
بیکاری بهطور قابلملاحظهای زیاد شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mount» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mount