گذشتهی ساده:
redoubledشکل سوم:
redoubledسومشخص مفرد:
redoublesوجه وصفی حال:
redoublingدوچندان کردن، افزودن، دوبرابر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
redoubled attacks
حملات مضاعف
We must redouble our efforts.
باید کوششهای خود را دو چندان کنیم.
Their moans the vales redoubled.
(جان میلتون) درهها فغانهای آنان را طنینافکن کردند.
Peals of thunder redoubling around us.
غرش رعد در اطرافمان طنینافکن بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «redouble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redouble