معنی redolent به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈredlnt ˈredl-ənt

معنی و نمونه‌جمله

معطر، بودار، حاکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- redolent of the sea

- دارای بوی دریا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد redolent

adjective aromatic; suggestive

Synonyms: ambrosial, balmy, evocative, fragrant, odoriferous, perfumed, pungent, remindful, reminiscent, scented, sweet-smelling

ارجاع به لغت redolent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «redolent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/redolent

لغات نزدیک redolent

- redo
- redolence
- redolent
- redouble
- redoubt

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel