امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pungent

ˈpʌndʒənt ˈpʌndʒənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پرادویه، تند، زننده، گوشه‌دار، تیز، نوک‌تیز، سوزناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a pungent smell
- بوی تند
- pungent pickle
- ترشی پر ادویه
- pungent words
- حرف‌های نیش‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pungent

  1. adjective highly flavored
    Synonyms: acid, acrid, aromatic, bitter, effluvious, hot, nosey, odoriferous, peppery, piquant, poignant, racy, rich, salty, seasoned, sharp, snappy, sour, spicy, stinging, stinking, strong, tangy, tart, whiffy, zesty
    Antonyms: blah, bland, dull, flavorless, tasteless
  2. adjective sharp, stinging in speech
    Synonyms: acrimonious, acute, barbed, biting, bitter, caustic, cutting, exciting, hot, incisive, keen, mordant, penetrating, peppery, piercing, poignant, pointed, provocative, racy, salt, salty, sarcastic, scathing, snappy, spicy, stimulating, stringent, telling, trenchant, zesty
    Antonyms: dull, mild

ارجاع به لغت pungent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pungent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pungent

لغات نزدیک pungent

پیشنهاد بهبود معانی