بدبو، متعفن، بوگندو، گندیده، بویناک، گند
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a stinking fish
ماهی بدبو
The room was filled with stinking smoke from the burning plastic.
اتاق پر از دود گند پلاستیک سوختهشده بود.
We had to evacuate the building because of the stinking smell from the broken sewer.
بهخاطر بوی متعفن ناشی از فاضلاب ترکیده، مجبور شدیم ساختمان را تخلیه کنیم.
ناخوشایند، حالبههمزن، افتضاح، مزخرف، گند، ناجور، لعنتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don’t talk to me in that stinking tone.
با اون لحن مزخرفت با من حرف نزن.
I am tired of this stinking life.
از این زندگی گند بیزارم.
This stinking weather is ruining everything.
این هوای لعنتی همهچی رو خراب کرده.
بهشدت مست، بسیار مست، مستوپاتیل (بهطرزی ناخوشایند و منزجرکننده)
He was so stinking that he passed out in the street
او بهحدی مست بود که در خیابان بیهوش شد.
She was stinking drunk and couldn't even stand.
او بهشدت مست بود و حتی نمیتوانست بایستد.
خیلی، بهشدت، بیش از حد، بیش از اندازه، وحشتناک
That movie was stinking boring.
اون فیلم خیلی خستهکننده بود.
It’s stinking hot outside today.
امروز هوای بیرون وحشتناک گرمه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stinking» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stinking