Stinking

ˈstɪŋkɪŋ ˈstɪŋkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stank
  • شکل سوم:

    stunk
  • سوم‌شخص مفرد:

    stinks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
زننده، بدبو، نفرت‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a stinking fish
- ماهی بدبو
- I am tired of this stinking life.
- از این زندگی گند بیزارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stinking

  1. adjective smelly
    Synonyms: fetid, foul, foul-smelling, funky, malodorous, mephitic, noisome, odiferous, offensive, putrid, rancid, rank, reeking, stenchy, strong-smelling

ارجاع به لغت stinking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stinking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stinking

لغات نزدیک stinking

پیشنهاد بهبود معانی