صفت تفضیلی:
funkierصفت عالی:
funkiestموسیقی تند، داغ
I love how the funky beats in this track make me want to move my body.
من عاشق این هستم که ضربهای تند در این آهنگ باعث میشود بدنم را حرکت دهم.
The funky rhythm of this song instantly puts me in a good mood.
ریتم داغ این آهنگ فوراً حالم را خوب میکند.
انگلیسی آمریکایی بدبو
a funky basement
زیرزمین بدبو
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «funky» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/funky