صفت تفضیلی:
blanderصفت عالی:
blandestبیمزه، بیروح، بیهیجان، یکنواخت، کسلکننده، بیشخصیت، خنثی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The patients were given nothing but bland, watery soup.
به بیماران چیزی جز سوپ بیمزه و آبکی نمیدادند.
His speech was well-written but rather bland.
سخنرانیاش خوب نوشته شده بود ولی نسبتاً یکنواخت بود.
She gave a bland smile and said nothing.
او لبخندی بیروح زد و چیزی نگفت.
He is a bland courteous man.
او مردی میانهرو و مؤدب است.
bland optimism
خوشبینی ملایم
bland medicine
داروی ملایم
a bland smile
لبخند خوشایند
(عامیانه) عاری از ویژگی کردن، بیمزه کردن، مزهی چیزی را بردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bland» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bland