صفت تفضیلی:
oilierصفت عالی:
oiliestچرب، روغنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an oily substance
مادهی روغنگونه
This soup is too oily.
این سوپ خیلی چرب است.
Her skin is oily.
پوست او چرب است.
Don't touch the walls with your oily fingers!
با انگشتان روغنی به دیوارها دست نزن!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oily