امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sleek

sliːk sliːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adjective
    نرم، براق، صیقلی، صاف، شفاف، چرب و نرم، صیقلی کردن، صاف کردن
    • - Her sleek blond hair shone under the sun.
    • - گیسوی براق و طلایی او در آفتاب می‌درخشید.
    • - The floor was sleek with fresh blood.
    • - خون تازه کف اتاق را لیز کرده بود.
    • - He was driving a long sleek car.
    • - او پشت یک ماشین دراز و شیک نشسته بود.
    • - one of those sleek restaurants
    • - یکی از آن رستوران‌های شیک
    • - a sleek brunette in a gray dress
    • - یک خانم سبزه‌ی شیک در لباس خاکستری
    • - sleek pigeons
    • - کبوترهای تروتمیز
    • - the sleek style of advertisements
    • - سبک پرتصنع آگهی‌های تجارتی
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sleek

  1. adjective smooth, glossy
    Synonyms: glassy, glistening, lustrous, polished, satin, shiny, silken, silky
    Antonyms: dull, raised, rough, ungroomed, unkempt

ارجاع به لغت sleek

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sleek» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sleek

لغات نزدیک sleek

پیشنهاد بهبود معانی