برجسته (طرح و نقش و غیره)
The raised pattern on the wallpaper added depth and texture to the room.
الگوی برجسته روی کاغذ دیواری عمق و بافت را به اتاق افزود.
She admired the intricate details of the raised embroidery on her dress.
.جزئیات پیچیدهی گلدوزی برجستهی روی لباسش را تحسین کرد.
خوابدار (پارچه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The raised fabric of the blanket provided added warmth and comfort.
پارچهی خوابدار پتو گرما و راحتی بیشتری را فراهم میکرد.
These pajamas are made with a special kind of raised cotton.
این پیژامهها با نوع خاصی از کتان خوابدار ساخته میشوند.
غذا و آشپزی ورآمده (خمیر) (با مخمر)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
I prefer using raised dough for my pizza.
ترجیح میدهم از خمیر ورآمده برای پیتزا استفاده کنم.
I love the light and fluffy pancakes that are made with raised batter.
عاشق پنکیکهای سبک و پفیای هستم که با خمیر ورآمده درست میشوند.
گذشتهی ساده و شکل سوم فعل raise
She raised her hand to ask a question.
دستش را بلند کرد تا سؤالی بپرسد.
The teacher raised his voice to get the students' attention.
معلم صدایش را بلند کرد تا توجه دانشآموزان را جلب کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «raised» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/raised