امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bred

bred bred
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    breeds
  • وجه وصفی حال:

    breeding

معنی

noun adverb
پروردن ،پروراندن ،بار آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bred

  1. adjective developed
    Synonyms:
    cultivated cultured educated raised reared brought up trained refined produced propagated
    Antonyms:
    unrefined crude coarse unpolished impolite

ارجاع به لغت bred

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bred» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bred

لغات نزدیک bred

پیشنهاد بهبود معانی