فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bred

bred bred

سوم‌شخص مفرد:

breeds

وجه وصفی حال:

breeding

معنی

noun adverb

پروردن ،پروراندن ،بار آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bred

  1. adjective developed
    Synonyms:
    educated trained cultivated refined brought up raised reared cultured produced propagated
    Antonyms:
    crude unrefined coarse unpolished impolite

ارجاع به لغت bred

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bred» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bred

لغات نزدیک bred

پیشنهاد بهبود معانی