امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cultured

ˈkʌltʃərd ˈkʌltʃəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    cultures
  • وجه وصفی حال:

    culturing
  • صفت تفضیلی:

    more cultured
  • صفت عالی:

    most cultured

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پرورده، تربیت‌شده، مهذب، تحصیل‌کرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- cultured pearls
- مروارید کشت شده (مصنوعی)
- Bacteria cultured for vaccine production.
- ترکیزه‌هایی که به‌منظور تولید واکسن کشت شده‌اند.
- a cultured person
- آدم فرهیخته (بافرهنگ)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cultured

  1. adjective well-bred, experienced
    Synonyms:
    able accomplished advanced aesthetic appreciative au courant blue-stocking chivalrous civilized courteous cultivated distingue educated elegant enlightened erudite gallant genteel highbrow high-class informed intellectual intelligent knowledgeable lettered liberal literary literate mannerly polished polite refined savant scholarly sensitive sophisticated tasteful tolerant traveled understanding up-to-date urbane versed well-informed
    Antonyms:
    ignorant inexperienced stupid unsophisticated

لغات هم‌خانواده cultured

ارجاع به لغت cultured

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cultured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cultured

لغات نزدیک cultured

پیشنهاد بهبود معانی