صفت تفضیلی:
more ignorantصفت عالی:
most ignorantبیدانش، ناآگاه، بیاطلاع، بیخبر
ignorant societies
جوامع ناآگاه
learned in sciences but ignorant in literature
دانشمند در علوم و ناآگاه در ادبیات
He was completely ignorant of his mother's cancer.
او اصلاً از سرطان مادرش بیاطلاع بود.
I am ignorant of what happened.
از آنچه که گذشت بیخبرم.
انگلیسی بریتانیایی نادان، جاهل، بیادب، نفهم، نافرهیخته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ignorant rulers who ruined the country.
حکمرانان نادانی که کشور را به ویرانی کشاندند.
an ignorant shepherd
شبان نافرهیخته
his ignorant treatment of foreigners
رفتار جاهلانهی او با خارجیان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ignorant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ignorant