امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ignorant

ˈɪɡnərənt ˈɪɡnərənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more ignorant
  • صفت عالی:

    most ignorant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
بی‌دانش، ناآگاه، بی‌اطلاع، بی‌خبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- ignorant societies
- جوامع ناآگاه
- learned in sciences but ignorant in literature
- دانشمند در علوم و ناآگاه در ادبیات
- He was completely ignorant of his mother's cancer.
- او اصلاً از سرطان مادرش بی‌اطلاع بود.
- I am ignorant of what happened.
- از آنچه که گذشت بی‌خبرم.
adjective informal
انگلیسی بریتانیایی نادان، جاهل، بی‌ادب، نفهم، نافرهیخته
- Ignorant rulers who ruined the country.
- حکمرانان نادانی که کشور را به ویرانی کشاندند.
- an ignorant shepherd
- شبان نافرهیخته
- his ignorant treatment of foreigners
- رفتار جاهلانه‌ی او با خارجیان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ignorant

  1. adjective unaware, unknowing
    Synonyms:
    apprenticed benighted birdbrained blind to cretinous dense green illiterate imbecilic inexperienced innocent insensible in the dark mindless misinformed moronic naive nescient oblivious obtuse shallow thick unconscious unconversant uncultivated uncultured uneducated unenlightened uninformed uninitiated unintellectual unknowledgeable unlearned unlettered unmindful unread unschooled unsuspecting untaught untrained unwitting witless
    Antonyms:
    aware competent educated intelligent knowledgeable literate talented wise

لغات هم‌خانواده ignorant

  • adjective
    ignorant

ارجاع به لغت ignorant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ignorant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ignorant

لغات نزدیک ignorant

پیشنهاد بهبود معانی