Unlearned

ˌʌnˈlɜrːnd ˌʌnˈlɜːnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
جاهل، کم‌سواد، ناآموخته، نافرهیخته، بی‌دانش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
یاد گرفته نشده، نیاموخته
- All those yet unlearned lessons!
- همه‌ی آن درس‌هایی که هنوز فرا گرفته نشده است.
adjective
فطری، نا آموختنی، نهادی
- an unlearned sense of tact
- شعور فطری وقت‌شناسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unlearned

  1. adjective Without education or knowledge
    Synonyms: ignorant, illiterate, uneducated, untaught, uncivilized, backward, uninstructed, untutored, nescient, unlettered, unversed, unschooled, rude, boorish, clownish, unread, savage, doltish, crass, half-taught, half-educated, uninitiated, ill-bred, unconditioned, unguided, instinctive, unenlightened, benighted, natural, dull, misguided, empty, unaccomplished, superficial, pedantic, unscholarly, innate
    Antonyms: learned, educated, conditioned, adept. See syn. study at ignorant.ignorant, adept
  2. adjective Lacking the requisite scholarship or instruction
    Synonyms: unscholarly, unstudious

ارجاع به لغت unlearned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unlearned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unlearned

لغات نزدیک unlearned

پیشنهاد بهبود معانی