سومشخص مفرد:
conditionsوجه وصفی حال:
conditioningمشروط، مقید، دارای قید و شرط، شرطی
(دارای شرایط) دلخواه، ورزیده، آماده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has conditioned his body for this kind of activity.
او بدن خود را برای اینگونه فعالیت پرورش داده است.
دارای بازتاب شرطی، خوگرفته، عادت کرده، عادتی
conditioned inhibition
بازداری شرطی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conditioned» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conditioned