شکل جمع:
conditionersنرمکننده (مو)
The conditioner helped restore moisture to my dry strands.
نرمکننده به بازگرداندن رطوبت به تارهای موی خشک من کمک کرد.
She applied the conditioner to her wet hair.
نرمکننده را روی موهای خیسش زد.
نرمکننده (لباس)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He prefers using a scented conditioner for his laundry.
او ترجیح میدهد از یک نرمکنندهی معطر برای لباسهایش استفاده کند.
After the rinse cycle, the clothes were treated with a special conditioner.
پساز چرخهی آبکشی، به لباسها یک نرمکنندهی مخصوص اضافه شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conditioner» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conditioner