امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Precondition

ˌpriːkənˈdɪʃn ˌpriːkənˈdɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun verb - transitive
پیش‌شرط، شرط، پیش سامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - transitive
(روانشناسی) پیش‌شرطی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precondition

  1. noun Something indispensable
    Synonyms:
    condition essential must prerequisite necessity need given requirement requisite sine qua non stipulation presumption

لغات هم‌خانواده precondition

ارجاع به لغت precondition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precondition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/precondition

لغات نزدیک precondition

پیشنهاد بهبود معانی