با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conditionally

kənˈdɪʃnli kənˈdɪʃnli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور مشروط، با قید و شرط
- Six prisoners were released conditionally.
- شش زندانی به‌طور مشروط آزاد شدند.
- He accepted the offer conditionally
- با قید و شرط این پیشنهاد را پذیرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conditionally

  1. adverb provisionally
    Synonyms: hypothetically, with reservations, with limitations, tentatively

لغات هم‌خانواده conditionally

ارجاع به لغت conditionally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conditionally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conditionally

لغات نزدیک conditionally

پیشنهاد بهبود معانی