امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conditional

kənˈdɪʃnəl kənˈdɪʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شرطی، مشروطه، موکول، مقید، نامعلوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- conditional assistance
- کمک مشروط
- The deal is conditional upon his consent.
- معامله مشروط به موافقت او است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conditional

  1. adjective dependent
    Synonyms:
    codicillary contingent depending on fortuitous granted on certain terms guarded iffy incidental inconclusive limited modified not absolute obscure provisional provisory qualified relative reliant relying on restricted restrictive subject to tentative uncertain with grain of salt with reservations with strings attached
    Antonyms:
    independent unconditional unlimited unqualified unrestricted

لغات هم‌خانواده conditional

  • adjective
    conditional

ارجاع به لغت conditional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conditional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conditional

لغات نزدیک conditional

پیشنهاد بهبود معانی