آخرین به‌روزرسانی:

Restrictive

rɪˈstrɪktɪv rɪˈstrɪktɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

محدودکننده، محدودسازنده، پیشگیر، پیشگیری‌کننده، بازدارنده، دست‌وپاگیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The new diet plan was too restrictive, only allowing participants to eat a limited number of foods.

برنامه‌ی غذایی جدید زیاد از حد دست‌وپاگیر بود و به شرکت‌کنندگان فقط اجازه‌ی خوردن چند غذای محدود را می‌داد.

The government implemented a series of restrictive measures to control the spread of the virus.

دولت یک سلسله تدابیر بازدارنده را برای کنترل پخش ویروس اجرا کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

restrictive regulations

مقرارت دست‌وپاگیر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restrictive

  1. adjective contrary
    Synonyms:
    prohibitive prohibitory confining
    Antonyms:
    unrestrictive
  1. adjective provisional
    Synonyms:
    limiting qualificatory definitive

لغات هم‌خانواده restrictive

ارجاع به لغت restrictive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restrictive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restrictive

لغات نزدیک restrictive

پیشنهاد بهبود معانی