آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۸ مهر ۱۴۰۴

    Restrictive

    rɪˈstrɪktɪv rɪˈstrɪktɪv

    معنی restrictive | جمله با restrictive

    adjective C2

    محدودکننده، محدودسازنده، پیشگیر، پیشگیری‌کننده، بازدارنده، دست‌وپاگیر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The new diet plan was too restrictive, only allowing participants to eat a limited number of foods.

    برنامه‌ی غذایی جدید زیاد از حد دست‌وپاگیر بود و به شرکت‌کنندگان فقط اجازه‌ی خوردن چند غذای محدود را می‌داد.

    The government implemented a series of restrictive measures to control the spread of the virus.

    دولت یک سلسله تدابیر بازدارنده را برای کنترل پخش ویروس اجرا کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    restrictive regulations

    مقرارت دست‌وپاگیر

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد restrictive

    1. adjective contrary
      Synonyms:
      prohibitive prohibitory confining
      Antonyms:
      unrestrictive
    1. adjective provisional
      Synonyms:
      limiting qualificatory definitive

    لغات هم‌خانواده restrictive

    • noun
      restriction
    • adjective
      restricted, restrictive
    • verb - transitive
      restrict

    سوال‌های رایج restrictive

    معنی restrictive به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی restrictive در زبان انگلیسی به معنای «محدودکننده» یا «بازدارنده» ترجمه می‌شود.

    این صفت برای توصیف قوانینی، شرایط، مقررات، سیاست‌ها یا وسایلی به کار می‌رود که آزادی عمل، دسترسی یا گزینه‌های موجود را کاهش می‌دهند. چیزی که restrictive است، معمولاً مانع از انعطاف‌پذیری، گستردگی یا تنوع رفتار، انتخاب یا عملکرد می‌شود. ریشه‌ی این واژه از فعل restrict به معنای «محدود کردن» گرفته شده و مفهوم محدودیت و کنترل را به‌خوبی منتقل می‌کند.

    در حوزه‌ی قوانین و سیاست‌ها، مقررات restrictive ممکن است آزادی‌های فردی یا فعالیت‌های اقتصادی را محدود کنند. برای مثال، محدودیت‌های تجاری، مقررات سخت‌گیرانه برای انتشار محتوا یا محدودیت‌های ورود و خروج افراد به یک کشور نمونه‌هایی از کاربرد این واژه هستند. این نوع محدودیت‌ها گاهی برای حفاظت از منابع، امنیت یا نظم عمومی ضروری‌اند، اما در عین حال می‌توانند آزادی‌ها یا نوآوری‌ها را کاهش دهند.

    در زمینه‌های آموزشی یا کاری، یک محیط restrictive ممکن است موجب کاهش خلاقیت، ابتکار و انگیزه‌ی افراد شود. برای مثال، برنامه‌های آموزشی با قوانین بسیار سخت‌گیرانه یا محل کار با سیاست‌های انعطاف‌ناپذیر می‌تواند توانایی فرد در بروز استعدادها و نوآوری را محدود کند. از این رو، تعادل میان چارچوب‌های لازم و آزادی عمل، عامل کلیدی در ایجاد محیط‌های مؤثر و سازنده است.

    در علوم پزشکی یا رژیم‌های غذایی، واژه‌ی restrictive نیز کاربرد دارد. رژیم‌های محدودکننده یا داروهای محدودکننده به معنای محدود کردن مصرف مواد غذایی یا کنترل دقیق شرایط برای دستیابی به هدف خاص درمانی یا سلامت است. در این کاربرد، محدودیت با هدف بهبود وضعیت و پیشگیری از پیامدهای منفی اعمال می‌شود، بنابراین جنبه‌ای مثبت و محافظتی نیز دارد.

    restrictive مفهومی است که با محدودیت، کنترل و کاهش آزادی عمل مرتبط است، اما کاربرد آن می‌تواند هم منفی (مانع رشد و نوآوری) و هم مثبت (حفاظت، کنترل و نظم) باشد. این واژه یادآور اهمیت تعادل میان آزادی و محدودیت است و نشان می‌دهد که اعمال محدودیت، اگر به‌درستی طراحی شود، می‌تواند ابزار کارآمدی برای رسیدن به اهداف مشخص باشد.

    ارجاع به لغت restrictive

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «restrictive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restrictive

    لغات نزدیک restrictive

    • - restriction
    • - restrictionism
    • - restrictive
    • - restrictive covenant
    • - restroom
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.