با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Confining

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    confined
  • شکل سوم:

    confined
  • سوم شخص مفرد:

    confines

معنی

adjective C2
محدودکننده، بازدارنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confining

  1. noun restricting
    Synonyms: enclosing, restraining, bounding, detaining, imprisoning

ارجاع به لغت confining

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confining» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confining

لغات نزدیک confining

پیشنهاد بهبود معانی